گنجشک به خدا گفت:
لانه کوچکی داشتم سرپناه بی کسیم بود طوفان تو آن را از من گرفت
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی
چه بلاهایی که از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم بر خواستی
لانه منبع
درباره این سایت